-آفتاب ?? صبح
-میز و صندلی چوبی لهستانی
-فرانسه...سیگار
-میگن شادی بخشه...
-آپ کردیم کمبود رو جبران کنیم
-بعضی اوقات احساس می کنی چیزی رو یاد گرفتی که خطرناکه
-بعضی اوقات احساس می کنی به جایی رسیدی که اگه کسی غیر از خودت....
-بعضی اوقات احساس می کنی کم کم خودتم داری خطرناک می شی
-پرده آخر...
یه نفر از اون ته مها:تو هیچ گهی نیستی!
-رسیدن به انتزاع
-تا انتزاعی بودن
-و انتزاعی زندگی کردن سه مقوله مختلفه
-fire the presidents ass in last theusday
-ریزش عشق در برابر منطق
-از پاشیدن منطق و ظهور عقل
-ترکیب عقل و احساس
-سر انجام اینکه....هیچ ...خلا
-حتما قراره آخرش بگم...اون بلده چطور شیطون ترین گوسفندشو هدایت کنه!
-امروز روز ساکتیه
-اما اتفاقای بزرگی افتاده
-برای یه باکتری که روی یه کیبرد زندگی می کنه چه فرقی داره کی برد ماله کی باشه
-بیلی یا من!
-هر چقدر سعی می کنم نژادپرست نباشم و از عربا بدم نیاد
-باز خودشون یه جوری انگشت می کنن تو سوراخ
-کم کم دارم مطمئن می شم اولین اونور خلیج نشینی که به تورم بخوره مامانش رو ...آره
-برای درک هرچه بهتر این مطب به لینک: سایت انفورماتیک یک فسقلی مراجعه کنید
پ.ن بهنام از چند روز اینده C رو شروع می کنم
-اگه تو این یه ماه نفس کشیدین
-اگه تو یه ما خیالتون راحت شد
-اگه تو این یه ماه دلتون برای من تنگ شد
-اگه عاشقم شدین
-اگه مردین
-....
-در گیر کار شدم و ? هشتا داستان دیگه
-ولی به هر حال من برگشتم
-پدر از اقدامات اخیر من چندان راضی نیست(فکر کنم روزی ده بار برام آه می کشه)
-دیگه تنوع و تنوع طلبی جزیی از زندگیم شده
-فکر کنم بقیه آینده چندان روشنی رو برام متصور نباشن
-برام مهم نیست اونا به چی می گن روشن...!
چشمهایی که
خیالم را باریدن میگیرد
نوای ماندن نیست
تنها عاطفه صدفهایی است
که بر تفهیم «دریــا»
مروارید میریزد
ترانهای را مدیون شدهام
که بر بار پشت آواره میماند
پرواز!
بالهایی میخواهد
پر از غروب و امیدی
که هرگز...
به خواب نمیرود
تا زمزمه سپید آفتاب
با جوار رنگی آسمان
با گفتگو بنشیند
در کبوتر!
بیطاقت
منتظر رویش غروبند
تاعطش پرواز را در لاجوردی بیکران فرو بنشاند