تو فقط یه پل می خاستی که بری
من واست یه آرزوی خوب دارم
آرزوی منه کم
منه بی نام و نشون
اینکه تو خوش باشی
اینکه تو گل باشی
آرزوی من کم من بی نامو نشون
اینکه تو لحظه هاتدیگه هیچکی واسه تو یه پل نشه
دیگه هیچکی واسه تو مثه پل خراب نشه
پس بده عشقمو تا برم
من واسه جدایی حاضرم
که من تنها تو بی دردی
چرا خون به دلم کردی
یه زندگی فدای تو شد
فدای لحظه های تو شد
بذار برم فراموشت کنم عزیزم
دل من دیگه تو رو لایق عشق نمی دونه
دل من خسته شده نمیکشه نمیتونه
تو یه خوابی تمومش کن بذار واشه چشای من
از این راه پر از شعله دیگه بریده پای من
دل من ...
حتما این کلیپ رو که مربوط به این مطلبه رو ببینید
دختری از دیار عشق
قشنگ و زیبا
شیرین زبان
مثل کودکان
عاشقی را می فهمد
دلش دریا
قلبش آسمان
روحش سبز
مثل درختان جوان
زیبا و شاداب
پاره ای وقت
از روی جوانی
خشمگین ، غمگین
امّا
همچنان آبیست
زلال و پاک
دلنشین و شفاف
سکوتش پاره ای وقت
از سر دلتنگی است
امّا
آسمان هم گاهی میگرید
دریا هم گاهی می خروشد
با او
هرجا
هر لحظه ام
زیباست ...
می خوا مـِت
دیشب برای لبخند لبهایت دعا کردم !
امشب برای درخشش چشمهایت !
و فردا برای آمدنت !
ای تــفـــاهـــــم عــمــیـــق نــگــاهــــــم !
تو از تبار کدامین قبیله ای و حرفهایت از کدامین دیار؟
حرفهایی که با ترنمش سبز می شوم
تو احساس کلامت را با کدامین آفتاب پیوند زدی؟
و صدای تو از کدامین باران ، رنگ گرفت
که مهربان ترین آهنگ محبت است؟
چشمهایت بهار کوچه های احساس را به وام داشت
و دستهایت التیام من
تو در متن زیبا ترین واژه ها می در خشی
ودر لهجه احساس و باغ موسیقی ام ، صدای تو جاری است...
دختری از دیار عشق
قشنگ و زیبا
شیرین زبان
مثل کودکان
عاشقی را می فهمد
دلش دریا
قلبش آسمان
روحش سبز
مثل درختان جوان
زیبا و شاداب
پاره ای وقت
از روی جوانی
خشمگین ، غمگین
امّا
همچنان آبیست
زلال و پاک
دلنشین و شفاف
سکوتش پاره ای وقت
از سر دلتنگی است
امّا
آسمان هم گاهی میگرید
دریا هم گاهی می خروشد
با او
هرجا
هر لحظه ام
زیباست ...
بهنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاز عروس رویاهایم...
دوستت دارم...
بهنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاز جـــونم
عیـــــــــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــــــــــــــــارک
بعد از نزدیک به 2 سال انتظار دیدن روی ماه تو ?
دیشب اومدی اما افسوس...
افسوس که من داخل نشسته بودم و تو بیرون ?
افسوس که فقط چند هزارم ثانیه تونستم ببینمت ?
افسوس که بابا و مامان و تینا رو دیدم ولی تو رو نه ?
افسوس که نتونستم بهت بگم چقدر دوست دارم ?
افســـــــــــــــوس کــــــه...
------------------------------------------------------
امروز پای ثانیه ها درد می کند
آرام می روند ، آرام تر از دیروز
و گاه پشت ساعت های غم می ایستند . . .
با این ثانیه های خسته ، کی به تو می رسم ...؟؟؟
من منتظر مهرت میمانم...انتظاری سرد...
انتظاری بی انتها
من روز خویش را...
با آفتاب روی تو ,
کزمشرق خیال دمیده است
آغاز می کنم..
من با تو می نویسم ومی خوانم
من باتو راه می روم وحرف می زنم
وز شوق این محال:
- که دستم به دست توست!-
من به جای راه رفتن,
پرواز می کنم!
آن لحظه ها که مات
درانزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم :
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم..
گاهی میان مردم ,درازدحام شهر
غیرازتو,هرچه هست فراموش میکنم....
کوه پرسید ز رود ،
زیر این سقف کبود راز ماندن در چیست؟
گفت:" در رفتن من
کوه پرسید:"و من؟ "
گفت:" در ماندن تو "
بلبلی گفت:" و من ؟ "
خنده ای کرد و گفت: "در غزلخانی تو"
آه از آن آبادی
که در آن کوه رَوَد ،
رود، مرداب شود،
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد ،
و نخواند دیگر ،
من و تو، بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز ،
در خواندن من ، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده مان نیست ، بدان !