جز ستارگان دیده و یک قلب پر تلاطم که عمق مهربانی اش برای تو از اوج ستاره هم می گذشت هیچ در بساط نداشتم...اما تو ستاره چیدی و به سر انگشت انکار قلب دریا را شکافتی...دیدگان تهی را به تو می دوزمخاطرت جمع شد!حالا کویر قلبم بی ستاره است ...