چشمهایی که
خیالم را باریدن میگیرد
نوای ماندن نیست
تنها عاطفه صدفهایی است
که بر تفهیم «دریــا»
مروارید میریزد
ترانهای را مدیون شدهام
که بر بار پشت آواره میماند