*روز سه شنبه رفتم بودم تئاتر شهر تا آخرین اجراهای جشنواره 25 ام را ببینم.خوشبختانه دو بلیطی که می خواستم را پیدا کردم و به تماشا نشستم.اولین کاری که دیدم نامش"پیچت کلون چیت چون و خودم" که از کشور فرانسه بود که از لحاظ ساختار تئاتری برایم بسیار جالب بود.اما دومین کاری که مرا ترغیب کرد به تئاتر شهر بروم کاری از کشور روسیه به نام "مرغ دریایی" بود.جدای از بازی های زیبای بازیگرانش رخدادی که برای تماشاگران ایرانی بسیار جالب بود و حتی یک بار مورد تشویق قرار گرفت صحبت های کلیدی بازیگران روسی به زبان ایرانی بود و همه ی بازیگران می گفتند:"من قاتل هستم".در هنگام بازی یکی از بازیگران دو یا سه بار به بازیگر زن مقابلش اشاره می کرد که کلاهی که بر سرش قرار دارد را درست بر روی سرش بگذارد در حالیکه این بازیگر زن حتی یکی از تارهایش هم پیدا نبود،بلاخره بازیگر زن خسته شد و کلاه را از سرش بیرون آورد و با اشاره بر روی سرش زد که نمی بینی روی سرم روسری بسته ام.به نظر شما چرا این بازیگران این کار را می کردند؟من خودم به جواب های زیادی رسیدم.
*پی نوشت:یک بیت از عطار
کار عالم عبرت است و حسرت است حیرت اندر حیرت اندر حیرت است