در بهار
جفت گیری ِ فردِ من
نطفه ام
میان راه رسیدن به رحم
در بزاق ریخته شده ی سگی به مدفوعش
شکل گرفت!
و من
امروز
چنان متعفن شده ام که:
اسپرم عقابی وتخمک عروسی دریایی ِ
اتم <هستن> ام را
باور سخت است
می گویند زمستانی که آمدم
باران زردی
مرا
متوحش کرده بود
از سگی که شیر تاریخ گذشته ی
متعلق به اولین تراگوس یونان را
نوشیده بود
نه به ادیپ رسیدم
نه به الکترا
سرنوشت من
خدایی
ندارد!