به انزوا نشسته ام
و لب هایم را حبس کرده ام
با فشاری دردناک.
به انزوا نشسته ام؟
این روزها همه می بینند
بته ی هرزی که در منزل پاهای عریانم
رشد کرده
و باغبان واژه حتی
سخنی ندارد
نه می پیچم در کلام
و نه سکوت را مطلق می کنم
پدرم گفت:شاید باردارم
و حقیقتی دیر رس را
حمل می کنم