قطره اشکامو ببین .رو گونه ام خیس ولی هنوز تو رو می خوان
باز به دنبالت می یان .باز می شینم بلکه تو رو ببینم ....که با تو عاشق ترینم
کاشکی ما بچه بودیم همبازی کوچه ها می گرفتی دستامو؛ با کوهی از پاکی
رفتی وتنهام گذاشتی تویه این دنیای اسیر.....بیا تا فرصتی مونده دست خستمو بگیر
من هنوزم آرزومه بازی کنیم مثل قدیم خالی از رنگ وریا نازنین من بیا..........
بیا تا باز بسازیم قصر گلی گوشه ی باغ زیر اون یاس سپید............